زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

آزادخان افغان

آزادْخانِ اَفْغان [āzād-xān-e afqān]، شهرت آزادبیگ سلیمانِ خیلی غلیجایی(د 1195ق/ 1781م)، سپاهی و سیاست‌پیشۀ افغانی و یکی از مدعیان حکومت ایران. وی در 1150ق/ 1737م هنگام گشودن کابل به دست نادرشاه افشار، با گروهی به لشکر وی پیوست و به ایران آمد. چند سال پس از آن، هنگامی که نادر با لشکریانش به بغداد رفت، او را به سرکوبی عربهای شورشی پیرامون کوفه گسیل کرد و آزاد به خوبی از عهدۀ این مأموریت برآمد. آزادبیگ در فتح شیراز هم از جملۀ سرداران سپاه نادر بود. 
آزادخان پس از کشته شدن نادر در 1160ق/ 1747م، با 15 هزار سوار به میرسیدمحمد، متولی آستانۀ رضوی که خود را از تبار صفویه می‌دانست و شاه سلیمان می‌خواند، پیوست و از سوی او مأمور شد که به قزوین و ساوه رود و در آنجا منتظر فرمان باشد. آزادخان مدتی در قزوین و ساوجبلاغ در بلاتکلیفی به سر برد، و چون در آن سالها اوضاع کشور آشفته بود و هر صاحب قدرتی آرزوهایی در سر می‌پروراند، وی نیز به فکر کسب قدرت افتاد. پس به آذربایجان رفت و درآنجا با سردارانی چون فتحعلی‌خان افشار و شهبازخان دنبلی متحد گردید و پس از چندی قلعۀ ارومیه را پایگاه خود ساخت. با پیوستن موسى خان افشار به وی شمار لشکریانش به 30 هزار تن رسید و بر میزان قدرت او افزوده شد. پس موقع را برای اعلام استقلال مناسب دید و ادعای پادشاهی کرد. 
آزادخان در ادامۀ کوشش برای تسخیر سراسر آذربایجان و تثبیت حکومت خود، با سپاهیانش به گرجستان تاخت، اما در جنگ سختی که میان وی و هراکلیوس (ارکلی خان) فرمانروای گرجستان درگرفت، شکست یافت و به تبریز گریخت. پس از استقرار در تبریز به‌تقویت خود و گردآوری و سازماندهی لشکر پرداخت و بار دیگر به گرجستان تاخت. این‌بار گرجیان را شکستی سخت داد و آن حدود را نیز بر متصرفات خود افزود. در فاصلۀ دو لشکرکشی به گرجستان، مردم که از همراهی با آزادخان در دفعات پیش پشیمان بودند، بر دست‌نشاندۀ وی شوریدند و او را کشتند و چون از انتقام آزادخان ترسیدند، در قلعۀ شهر پناه گرفتند و با یاری خواستن از ایلات اطراف شهر، زمانی دراز در برابر آزادخان پایداری ورزیدند، لیکن سرانجام در رمضان1164/ ژوئیۀ 1751 تبریز به تصرف آزاد درآمد و نزدیک به 40 هزار نفر از مردم شهر در این جنگ کشته شدند.
در 1166ق/ 1753م علیمردان خان بختیاری از آزادخان، فرمانروای آذربایجان، برای دفع کریم‌خان کمک خواست. آزادخان با لشکری که شمار آن را تا 8 هزار تن دانسته‌اند، از ارومیه روانۀ کرمانشاهان و کردستان شد، اما پیش از آنکه به اردوی علیمردان خان بپیوندد، کریم‌خان با لشکر خود بدو رسید و او را منهزم ساخت. آزادخان پس از این شکست خواست به آذربایجان بازگردد. پس سفیری نزد کریم‌خان فرستاد و پیام داد که چون وی گناهی نکرده، و به علیمردان خان یاری نرسانده است، اجازۀ بازگشت بدو داده شود. کریم‌خان با وجود موافقت محمدخان و شیخعلی خان، دو تن از سرداران بزرگ خود با درخواست آزادخان موافقت نکرد و راه را بر او بست. جنگ میان دو لشکر درگرفت و محمدخان و شیخعلی‌خان زند ــ که به نظرشان توجهی نشده بود ــ قلب لشکر را رها کردند و مایۀ شکست او شدند. آزادخان پس از این پیروزی به دنبال کردن کریم‌خان پرداخت. کریم‌خان که مدتی میان شیراز و اصفهان سرگردان بود، پس از فراهم آوردن سپاهی عازم بروجرد شد. از آن سوی، آزادخان وارد اصفهان شد و بر تخت پادشاهان صفوی نشست و سکه به نام خود زد. سپس فرمانروایی از جانب خود برای شهرهای اطراف معین کرد و چون از ورود کریم‌خان به بروجرد و آماده شدن او برای پیکار آگاهی یافت، با سپاهی انبوه عازم نبرد گردید. در این جنگ چون ایلاتِ همراه کریم‌خان پایداری نکردند، وی به‌سختی شکست خورد و گریخت(1166ق/ 1752م) و سپاهیان او راه شیراز در پیش گرفتند. آزادخان دو تن از سرداران خود ــ فتحعلی‌خـان افشـار و شاهرخ افغان ــ را به تعقیب کریم‌خان فرستاد. شاهرخ در مقابله با کریم‌خان کشته شد و فتحعلی‌خان پس‌از تاراج برخی‌از شهرها و روستاهای میان راه، نزد آزادخان برگشت. 
کریم‌خان پس‌از پیروزی بر شاهرخ به شیراز رفت و آزادخان نیز بی‌درنگ با لشکر خود عازم فارس گردید. کریم‌خان شیخعلی‌خان زند را به سوی دشتستان فرستاد و از اهالی آن سامان یاری خواست و خود نیز بدان سوی شتافت. میرزا علی‌بیگ خورموجی و رئیس احمد تنگستانی با 4 هزار جنگجو به حمایت کریم‌خان وارد صحرای خِشْت شدند. آزادخان نیز خود را به شیراز رساند و آمادۀ نبرد گردید. از سوی کریم‌خان، محمدعلی خـان خشتی (و به روایتی رستم‌خان خشتی) بـا سـه ـ چهار هزار تفنگچی مأمور حفاظت دربند فارس گردیدند. در جنگی که میان دو سپاه درگرفت، افغانان شکست یافتند و شمار فراوانی از آنان هلاک شدند. آزادخان واپس نشست و به شیراز آمد و درآنجا صالح‌خان بیات را به حکومت برنشاند و خود راه اصفهان در پیش گرفت (1167ق/ 1753م). کریم‌خان به شیراز آمد. پس از پیکاری سخت، شهر را از صالح‌خان بازپس گرفت. صالح‌خان در این گیرودار کشته شد. 
هنگامی که آزادخان از شیراز به اصفهان برمی‌گشت، شنید که اهالی روستای سِمیرم و نیز مردم قمشه سر به شورش برداشته‌اند. پس فتحعلی خان افشار به فرمان وی مأمور سرکوبی آنان گردید. این سردار پس از آنکه شورشیان را سرکوب کرد، بسیاری از آنان را کشت، زنان و دختران را به اسیری گرفت و اموال ایشان را به تاراج برد. 
هنگامی که آزادخان در اصفهان بود، محمدحسن‌خان قاجار از استراباد برای سرکوبی آزادخان به مرکز و غرب ایران حرکت کرد و پس از درهم شکستن سرداران لشکر او در گیلان و تصرف رشت روانۀ آذربایجان شد تا قلعۀ ارومیه را تصرف کند و پایگاه فرمانروایی آزادخان را براندازد. چون آزادخان از این جریان آگاه شد، خود را با شتاب از اصفهان به آذربایجان رساند. در 6 فرسنگی ارومیه جنگی بزرگ میان آن دو درگرفت. آزادخان شکست خورد و به سوی بغداد گریخت (1170ق/ 1756م). پس از گریز آزادخان، سرداران آزادخان ازجمله فتحعلی‌خان افشار به خدمت محمدحسن خان درآمدند. در این هنگام کریم‌خان از شیراز بیرون آمد و شیخعلی‌خان و محمدخان زند را با 15 هزار سوار به جنگ محمدحسن‌خان فرستاد. در این جنگ هم خان قاجار پیروز گردید. آزادخان برای بازیافتن قدرت از دست رفته، از سلیمان پاشا، حاکم بغداد یاری خواست. سلیمان‌پاشا درخواست او را پذیرفت و سپاه فراوانی که شامل همۀ لشکر موصل و کرکوت و دیاربکر و کردستان می‌شد، در اختیار او گذاشت. آزادخان با این سپاهیان به آذربایجان‌که در این هنگام در دست فتحعلی‌خان افشار بود، تاخت. اما در نزدیکی مراغه لشکریان آزادخان شکست خوردند. آزادخان پس‌از این شکست به کردستان رفت و سپس راهی ایروان و گنجه شد و سرانجام به نزد هراکلیوس (ارکلی‌خان) فرمانروای گرجستان شتافت و دو سال با احترام نزد او اقامت کرد. پس از آنکه کریم‌خان آذربایجان را گشود و قلعۀ ارومیه را متصرف شد، نامه‌ای به آزادخان نوشت و از هراکلیوس خواست تا آزادخان را نزد او بفرستد. آزادخان چاره‌ای جز پذیرفتن نیافت. او که می‌دانست کریم‌خان مردی پاک‌نهاد و نیک‌سرشت است، در 1176ق/ 1762م تنها سوار شد و به لشکرگاه وی آمد. کریم‌خان از وی دلجویی بسیار کرد و فرمان داد که 50 نفر از طایفۀ زند همواره ملازم او باشند و او را خدمت کنند. نیز برای او مقرری تعیین کرد. او در شیراز، پایتخت زندیان، با احترام فراوان می‌زیست تا اینکه دو سال بعد از مرگ کریم‌خان به بیماری خناق (دیفتری) درگذشت. 
در مقایسه با دیگر افغانهایی که در ایران کارشان رونق گرفت، آزادخان طبعی معتدل و آرام داشت و همواره در هنگام پیروزی در نگهداری زنان لشکر شکست‌خورده می‌کوشید. در یکی از جنگها همۀ زنان زند را به یکی از سرداران خود به نام خضرخان سپرد که آنان را به اصفهان ببرد و از آنجا با هودج زرنگار به شیراز بفرستد. این‌گونه رفتارها موجب گردید که کریم‌خان نیز جانب وی را نگه دارد و با احترام با او رفتار کند.* 

مآخذ

آذر بیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، 1337ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1364ش؛ افشار محمودلو، عبدالرشید، تاریخ افشار، به کوشش محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، تبریز، 1346ش؛ مفتون دنبلی، عبدالرزاق، تجربةالاحرار، به کوشش حسن قاضی طباطبایی، تبریز، 1349-1350ش؛ همو، مآثر سلطانیه، به کوشش غلامحسین صدری افشار، تهران، 1351ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.